نياز به دين
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 665
بازدید دیروز : 7590
بازدید هفته : 9114
بازدید ماه : 62392
بازدید کل : 10454147
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 20 / 3 / 1394

فطرت در قرآن 
كلمه فطرت يك بار در قرآن آمده ، ولى آيات متعدّد در مورد امور فطرى است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- آياتى مثل آيه (اشتروا الضلالة بالهدى )(2)، آنان هدايت را دادند و گمراهى را خريدند. كه معلوم مى شود انسان هدايتى فطرى داشته ولى آن را با گمراهى معاوضه كرده است .
2- آياتى مانند آيه (نسوا اللّه )(3)، خدا را فراموش كردند. كه بيانگر اين مطلب است كه اعتقاد به خدا وجود داشته ولى آنها فراموش كرده اند.
3- آياتى كه از بازگشت به خويشتن سخن مى گويد. (يا ايها الّذين آمنوا عليكم انفسكم )(4) و (اءتاءمرون الناس ‍ بالبرّ و تنسون انفسكم )(5)
4- آياتى كه ندامت و پشيمانى انسان را بيان مى كند. (يا ويلتى ليتنى لم اءتّخذ فلانا خليلا)(6)
5 - آيات ذكر و تذكّر، كه در مورد ياد و يادآورى است . (و ذكّرهم بايام اللّه )(7) و (وذكّر فانّ الذكرى تنفع المؤ منين )(8)
6- سؤ الاتى كه قرآن از انسان مى كند. از طرح اين سؤ الات معلوم مى شود كه انسان در درون خود مطالبى را مى فهمد و مى شناسد. (هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انّما يتذكّر اولوا الالباب )(9)
7- آياتى كه مى گويد: كجا مى رويد؟ (انّى تؤ فكون )(10) اين آيات بيانگر اين است كه انسان همانند ظرف خالى نيست كه از بيرون پر شود، بلكه داراى اندوخته ها و ذخاير درونى است .
8 - آياتى كه مى گويد: انسان بر نفس خودش آگاه است . (بل الانسان على نفسه بصيرة )(11)
9- آيات عهد و پيمان و ميثاق انسان با خدا. (اءلم اءعهد اليكم يا بنى آدم )(12)
سؤ ال : اگر اعتقاد به خدا فطرى است ، چرا عدّه اى به دين و خدا معتقد نيستند؟
پاسخ : دين فطرى است ، لكن ممكن است برخى در شناخت سرچشمه هستى اشتباه كنند، مانند نوزادى كه در جستجوى شير و در صدد يافتن سينه مادر براى مكيدن است ، ولى به جاى آن پستانك مى مكد.
علاوه بر آنكه امور فطرى گاه ممكن است تحت الشّعاع امور ديگر واقع شود.
غبارهاى فطرت 
فطرت ، گاهى كاملاً آشكار و گاهى غبار آلود است . در اينجا مناسب است از چيزهايى كه مانع درخشش فطرت است و چون تكّه اى ابر و يا توده اى غبار روى امور فطرى را مى پوشاند نام ببريم .
1- تقليد كوركورانه از ديگران .
2- رفاه گرايى و غوطه ور شدن در مادّيات .
3- تاءثيرپذيرى از محيط. حضرت موسى عليه السلام به اتّفاق قوم خود كه خداپرست بودند، وارد منطقه اى شد كه مردم آن بت مى پرستيدند، همين كه نگاه قوم موسى به آنها و بت هايشان افتاد، به حضرت گفتند: براى ما نيز خدايى از بت قرار ده ، (اجعل لنا الها كما لهم آلهَة )(13)
4- رفيق بد. چه بسا فردى خودش ، خوب و بد را مى فهمد و مى داند، امّا رفيق بد، او را منحرف مى سازد. قرآن مى فرمايد: انسان گمراه در روز قيامت مى گويد: (يا ويلتى ليتنى لم اءتّخذ فلانا خليلا . لقد اضلّنى عن الذّكر)(14) اى كاش فلانى را دوست نگرفته بودم ، او مرا از ياد خدا غافل و منحرف ساخت .
5 - تبليغات سوء. ممكن است با تبليغات مسموم ، كارهاى پسنديده ، ناپسند و امور ناپسند، پسنديده جلوه داده شود. مانند تبليغات فرعون مبنى بر خدايى خويش ، (اءنا ربّكم الاعلى )(15) كه مورد پذيرش قوم او قرار گرفت .
6- تهديد و ايجاد ترس و دلهره از سوى مخالفان دين .
7- خود باختگى در برابر افكار و عقايد ديگر مكاتب .
8 - پيروى از هنرمندان منحرف . هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام براى مناجات و دريافت وحى به كوه طور عزيمت فرمود، سامرى كه يك هنرمند بود از اين فرصت استفاده كرد و با ساخت گوساله اى ، مردم را گوساله پرست نمود. (فاخرج لهم عِجلاً جسداً له خُوار)(16)
9- اكثريّت گرايى . گاهى انسان خود مى داند مطلبى باطل و نارواست ، امّا به خاطر اينكه اكثريّت آن را مى پسندند، بر اساسِ ((خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو)) از جامعه پيروى و تبعيّت مى كند.
10- وسوسه هاى شيطانى .
11- تمسخر شنيدن . گاهى انسان به خاطر احتراز از تمسخر ديگران ، از بيانِ دريافت هاى صحيح خود دست بر مى دارد.
12- هوا و هوس . تمايلات نفسانى و پيروى از غرائز، از بروز امور فطرى جلوگيرى مى كند.
عوامل شكوفايى فطرت 
در مقابلِ عواملى كه فطرت آدمى را تحت الشّعاع قرار مى دهند، عواملى هستند كه فطرت را شكوفا كرده ، آن را جلا بخشيده ، و درخشنده مى سازند. اكنون به بيان برخى از آنها مى پردازيم .
1- احساس خطر. بسيارى از انسان ها تا هنگامى كه به رفيق و پول و زور، يا پست و پارتى وابسته اند، به فطرت و امور فطرى - از جمله خدا - توجّهى ندارند، امّا همين كه دستشان از ابزار و وسايل ظاهرى قطع شد و يا از كمك آنها نااميد شده و احساس خطر نمودند، به فطرت خود باز مى گردند.
2- مشكلات . درگيرى با گرفتارى ها، انسان را متوجّه امور فطرى مى كند.
3- ياد نعمت هاى الهى . توجّه و تدبّر و تفكّر در نعمت هاى الهى ، فطرت را شكوفا مى كند.
امتيازات دين 
اكنون كه نياز به دين روشن شد، مناسب است به طور خلاصه ، امتيازات دين را ذكر كنيم :
1- دين قداست دارد. زيرا دين ، قانون خداست و قانون خدا مقدّس است .
2- دين با فطرت همراه و هماهنگ است . چنانكه توضيح داديم .
3- دين با عقل سازگار است . چنانكه توضيح داديم .
4- دين جامعيّت دارد. دين براى تمامى مسايل زندگى انسان ، برنامه و دستور دارد. از قبل از ولادت تا پس از مرگ ، وظايف ، مسئوليّت ها و كارهايى را كه بايد انجام و يا ترك شود، همه را متذكّر گرديده است .
صدها آيه قرآن و هزاران حديث از پيشوايان ، تكاليف و وظايف ما را در رابطه با خدا، جامعه ، خانواده ، دوستان و همسايگان و حتّى حيوانات و محيط زيست روشن و مشخّص نموده است . همچون آداب انتخاب همسر، مراسم عقد و ازدواج ، دوران باردارى ، تغذيه مادر، زايمان ، نامگذارى ، عقيقه ، لباس و تغذيه كودك ، خواب و گريه كودك ، مسئوليّت پدر و مادر، صميميّت با كودك ، آموزش و تريبت كودك ، و دوران جوانى ، پيرى ، بيمارى و مرگ .
على عليه السلام در نامه بيست وپنج نهج البلاغه به مسئول دريافت زكات دستور مى دهد: هنگام مراجعت در سوارشدن بر شترانى كه از بابت زكات دريافت نموده ، عدالت را مراعات كند! آرى دين جامع ، حتّى در سوار شدن بر مركب ، به عدالت سفارش مى كند.
روايات مى گويد: هنگام دوشيدن شير از پستان گاو، حقّ گوساله را مراعات كنيد و شير مورد نيازش را در پستان مادر باقى بگذاريد.
فقط در مورد لباس ، ده ها دستور وجود دارد. از نوع لباس ، رنگ وجنس آن ، بهداشت لباس ، بافت و دوخت آن و ... .
5 - دين از سرچشمه وحى است . در دين ، هواها و هوس ها، غرائز، محدوديّت ها، باند بازى ها و حزب گرايى ها راهى ندارد و تمامى دستورهاى دين از وحى الهى سرچشمه مى گيرد.
كارايى دين 
شايد بتوان طرح كلّى دين را براى ساختن جامعه اى پويا و رو به رشد، به كارهايى كه براى ساختن يك وسيله نقليه براى حركت به جلو انجام مى دهيم تشبيه كرد. ما در ساختن يك ماشين چند مرحله را طىّ مى كنيم :
1- اوّل معدن آهن را كشف مى كنيم .
2- معدن كشف شده را استخراج مى كنيم .
3- مواد را ذوب مى كنيم .
4- قطعات ماشين را مى سازيم .
5 - قطعات ساخته شده را مونتاژ و به يكديگر متّصل مى كنيم .
و در نهايت با يك راننده ماهر، اتومبيل ساخته شده را هدايت مى كنيم .
دين نيز همين پنج عمل را روى انسان انجام مى دهد:
كار اوّل 
كار اوّل دين ، كشف انسان است . انسانى كه خودش را فراموش كند، راهش ، رهبرش ‍ و هدفش را گم كند، تا سرحد يك حيوان تنزّل مى كند و چون هدف اصلى خود را تنها رفاه و زندگى مادّى مى داند مانند يك مرده مى شود كه ديگر حقّ در او اثر نمى كند و همچون گرگ مى شود در دريدن ، روباه مى شود در حيله ، موش مى شود در دزدى ، سنگ مى شود در قساوت . اين انسان گم شده بايد پيدا شود، خودش را بشناسد و كشف كند.
اگر دين نباشد، ما نمى توانيم به خوبى و درستى خود را كشف كنيم و بشناسيم ، لذا كسانى كه با انبيا ارتباطى ندارند، انسان را به درستى نشناخته اند، برخى از آنها مى گويند: انسان در اصل حيوان بوده است و برخى ديگر مى گويند: جوهره انسان شهوت است ومنشاء تمامى حركات اوشهوات اوست ، برخى انسان را حيوانى اقتصادى مى دانند كه منشاء تمامى حركات او شكم اوست . اساساً آنها زندگى و سعادت و خوشبختى را به گونه ديگرى فهميده اند و معنا كرده اند.
دين به ما مى گويد: اى بشر! تو شهوت و شكم نيستى ، امتياز و كمال تو در اينها نيست . حتّى امتياز تو به پرواز كردن ، بلند كردن وزنه و خانه ساختن نيست ، زيرا حيوانات در تمامى اين امور از تو برتر و بالاترند.
اگر نگاهى به قرآن كنيم به راحتى درمى يابيم كه اسلام چگونه انسان را معرّفى مى كند. در برخى آيات مى فرمايد:
1- تو خليفه خدا هستى . (17)
2- هر چه در زمين و آسمان است براى توست .(18)
3- تو حامل امانت الهى هستى .(19)
4- در تو از روح خدا دميده شده است .(20)
5 - تو بهترين مخلوق خدا در آفرينشى .(21)
6- ما تو را گرامى داشتيم .(22)
7- ما تو را فضيلت داديم .(23)
و سپس هشدار مى دهد كه مبادا خود را فراموش كنى و گم كنى ، كه خسارت ببينى و در تجارتت سود نكنى ، مبادا خود را ارزان بفروشى و به غير خدا بفروشى ، و اين جاست كه انسان از خود مى پرسد: اگر من براى زندگى مادّى و اشباع غرائز حيوانى آفريده شده ام ، پس چرا هستم ؟ و چرا اين همه نبوغ و استعداد و آرزو در من قرار داده شده است ؟
كار دوّم 
كار ديگر دين ، استخراج اين معدن كشف شده است . انسان بايد استخراج شود از ظلم ها، جهل ها، تفرقه ها، خرافات ، شرك ها و.... چنانكه قرآن مى فرمايد: (يُخرجُهم من الظلماتِ الى النّور)(24) خداوند مؤ منان را از تاريكى ها به سوى نور خارج مى سازد.
كار سوّم 
دين ، انسان را در بوته حوادث ذوب مى كند، همان گونه كه آهن در كوره ذوب مى شود.
دين ، عشق به بى نهايت را در انسان ايجاد وآدمى را به آن وصل مى كند، آن گاه بى نهايت كوچك را در بى نهايت بزرگ ذوب مى كند. آرى ، انسان به كمك دين وبر اثر مناجات وبا توبه وگريه ، ذوب شده وناخالصى هاى او جدا مى گردد.
كار چهارم 
كار چهارم دين ، تربيت فردى انسان است . برنامه هاى خودسازى ، از راه عبادت و تقواپيشگى و شكوفا كردن صفات نيك وكمال انسانى ، يعنى ساختن يك مهره مفيد وانسان واقعى ؛ همان كارى كه پيامبر اسلام در دوران مكّه و در زمان خفقان انجام دادند. تمام دستوراتى كه جنبه اجتماعى ندارد در اين مسير قرار مى گيرد تا انسان ها يك به يك ساخته شوند.
عبادت هاى فردى ، مقدّمه خودسازى وخودسازى مقدّمه جامعه سازى است . تربيت جامعه را بايد از تربيت افراد آغاز كنيم . خداوند از پيامبرش مى خواهد ابتدا خودش را پاكيزه گرداند، (وثِيابِكَ فَطهّر)(25) در مرحله دوّم مى فرمايد: به زنان و دخترانت بگو پاك باشند، (قل لا زواجك وبَناتك ...)(26) در مرحله سوّم خويشان نزديك خود را انذار كند، (و اءنذر عشيرتك الاقربين )(27) و در مرحله چهارم ، ماءمور انذار اهل مكّه واطراف آن مى گردد. (لِتُنذرَ اُمّ القُرى و مَن حَولَها)(28) آن گاه نوبت به ارشاد وهدايت جهانيان مى رسد. (كافّةً لِلنّاس )(29)
كار پنجم 
كار پنجم دين ، پيوند دادن مهره هاى ساخته شده و ايجاد ارتباط و وحدت بين انسان هاى مؤ من و تربيت يافته و در نهايت ، تشكيل يك حكومت جامع الهى در تمام ابعاد است ، - همان كارى كه پيامبر در مدينه انجام دادند - تشكيل يك جامعه اسلامى كه معيارها و هدف هاى آن الهى باشد و از هر جهت با جامعه هاى غير اسلامى تفاوت داشته باشد.
اساساً اسلام دين وحدت ، جماعت و اجتماع است ، شما در نماز، حتّى اگر به تنهايى نماز بخوانيد، به صورت جمع با خداوند متعال سخن مى گوييد: (ايّاك نَعبد و ايّاك نستعين ) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو كمك مى خواهيم . (اِهدنَا الصّراط المستقيم ) ما را به راه راست هدايت فرما. ((السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين )) سلام بر ما و بر بندگان شايسته . اسلام با روش هاى مختلف سعى دارد مسلمانان را به تشكيل اجتماعات با شكوه تشويق كند، لذا مى فرمايد: تعداد نمازگزاران ، هر چه بيشتر باشد ثواب نماز جماعت افزون مى گردد.
اگر غيبت و تهمت و... در اسلام امرى ناپسند است ، شايد به خاطر آن باشد كه عامل تفرقه و تشتّت است . و اگر هديه دادن ، صله رحم ، سلام كردن و مشورت امرى پسنديده است ، براى آن است كه اين گونه امور ايجاد محبّت مى كند و باعث انسجام و وحدت مى گردد.
كار ششم 
آخرين كار دين آن است كه جامعه متّحد وتشكّل يافته را به دست رهبرى لايق و معصوم بسپارد، تا او امّت را از خطر تسلّط افراد مفسد، مسرف ، مترف ، جاهل و ظالم حفظ نموده ومردم را از وابستگى و دنياپرستى برهاند. به راستى ، سپردن رهبرىِ جامعه به دست شخص غير معصوم ، ظلم به مقام انسانيّت است .
اين است دورنمايى از طرح كلّىِ مكتب كه اگر بخواهيم آنا را در يك سطر بيان كنيم ، مى گوييم : دين ، يك برنامه جامعى است كه نوع ((بينش ))، ((كوشش )) و ((روش )) را براى فرد و جامعه ، با معيارهاى خاصّ الهى معيّن مى كند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: نياز به دين
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی